فواد ایزدی در گفتگو با جام‌ پلاس:

ظهور ابرقدرت در اوراسیا، کابوس آمریکاست | اسرائیل همان آمریکاست

آمریکایی‌ها نمی‌خواهند قدرتی در اوراسیا شکل بگیرد چراکه ثروت دنیا در این منطقه است و اکثریت مردم دنیا در این منطقه زندگی می‌کنند. پس، چون ثروت و جمعیت دنیا اینجاست نباید قدرتی در این منطقه شکل بگیرد و چالشی را برای آمریکا ایجاد کند.
کد خبر: ۱۴۲۹۳۸۰
نویسنده امین صبحی - دبیر جام پلاس

اشاره: مناقشه فلسطینی‌ها و رژیم اسرائیل، طولانی‏ترین کشمکش در قرون اخیر است و بارزترین ویژگی این نبرد نابرابر اعمال زور و خشونت غیرقابل‌توجیه صهیونیست‌ها به صاحبان اصلی سرزمین قدس است. تلاقی یهودی‌ستیزی در اروپا، امپریالیسم انگلستان و اوجگیری جنبش صهیونیسم ازجمله عواملی است که باعث شد «آرتور بالفور» وزیر خارجه وقت انگلستان در نوامبر ۱۹۱۷ اقدام به صدور بیانیه‌ای کند که زمینه وقوع فاجعه‌ای را برای بشریت رقم زد که اثرات شوم آن همچنان در قرن بیستم دامنگیر ملت فلسطین و ملت‌های آزاده جهان است. بالفور در این بیانیه تاکید کرد دولت انگلیس تمام تلاش خود را خواهد کرد تا ایده تاسیس یک سرزمین برای یهودیان عملیاتی شود. این دستورالعمل، حضور یهودیان در سرزمین فلسطین را تسهیل کرده و زمینه مهاجرت قابل توجه یهودیان به فلسطین و ایجاد تاسیسات مختص به خودشان را فراهم کرد. این روند تا جایی پیش رفت که ساکنان سرزمین زیتون احساس خطر کرده و اقدام به مقابله با انگلیس و شبه‌نظامیان صهیونیست کردند؛ مبارزه‌ای که بیش از ۷۰ سال قدمت دارد و حالا رژیم غاصب صهیونیست با پشتیبانی آمریکا و دول استعمارگر غرب، خود را صاحبان اصلی قدس می‌دانند و سال‌هاست که عرصه را برای مردم فلسطین تنگ کرده‌اند. بهره‌مندی از منافع طبیعی منطقه غرب آسیا و حضور در این منطقه ژئوپلتیک باعث شد که آمریکا تبدیل به یکی از هم‌پیمانان اصلی رژیم غاصب صهیونیستی شود تا جایی‌که حالا دیگر هیج دولتی غیر از آمریکا که مرعوب لابی صهیونیست‌هاست، خود را مجاز به دفاع از اسرائیل و جنایت‌های روزافزون آن‌ها نمی‌داند و حتی اروپایی‌ها که حیات رژیم اشغالگر را عاملی برای رسیدن به اهداف استعماری خود در خاورمیانه می‌دانستند هم از اسرائیل برائت جسته‌اند.

روندی که پس از وقوع عملیات طوفان‌الاقصی شدت گرفت و حالا کمتر دولتی است که بتواند با بهانه‌های واهی نظیر رسیدن به راه‌حل دو دولتی و حق اسرائیل برای دفاع از خود، به حمایت از اقدامات سبوعانه رژیمصهیونیستی بپردازد. تظاهرات گسترده مردم در اقصی نقاط جهان حکایت از نفرت و انزجار افکارعمومی از اسرائیل و حمایت همه‌جانبه آن‌ها از ملت فلسطین دارد؛ اتفاقی که باعث تغییر عملکرد و سیاست دولتمردان اروپایی شده‌است که نتیجه آن در قطعنامه اخیر شورای امنیت سازمان ملل کاملا محرز بود. غول‌های رسانه‏ای غرب تاکنون با روایت وارونه اخبار سعی داشتند افکارعمومی جهان را از فلسطین منحرف کرده و گزارش‌ها و تصاویری از مظلوم‏نمایی و ظاهر حق به جانب اسرائیل را مخابره کنند؛ تلاشی که جعلی بودن آن در یک ماه گذشته به همگان ثابت و خوی واقعی و درنده صهیونیست‌ها در معرض دید جهانیان قرار گرفت.

این فرآیند باعث شده‌است که حتی سناتور‌های آمریکایی نیز نسبت به حمایت بی‌قید و شرط آمریکا از رژیمصهیونیستی هشدار داده و خواستار تغییر رویه و اتخاذ یک سیاست معقول در تعامل با رژیم غاصب باشند. بررسی این موضوع و تحلیل درخصوص اثرات عملیات طوفان‌الاقصی موضوعی است که در گفت‌وگوی جام‌پلاس با دکتر فؤاد ایزدی، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل آمریکا به آن پرداخته‌ایم. 

شما می‌توانید فیلم‌های مرتبط با جام پلاس را در اینجا مشاهده کنید.

 *****

ظهور ابرقدرت در اوراسیا، کابوس آمریکاست | اسرائیل همان آمریکاست


با وجود فرود آمدن بمب‌های آمریکایی بر سر مردم بی‌گناه غزه، برای برخی‌ها هنوز شریک بودن آمریکا در جنایات اسرائیل مشهود نشده به همین دلیل اولین سؤال را این‌طور مطرح می‌کنم. ما چه نشانه‌هایی از تلاش آمریکا برای ایجاد ناامنی و آشوب اغتشاش در جهان داریم آیا آمریکا فقط به دنیال ایجاد ناامنی در آسیاست؟ 
حضور آمریکا در کمتر کشوری است که وجود نداشته باشد، آمریکا در حدود ۸۰۰ پایگاه در جا‌های مختلف دنیا دارد و تاریخچه کودتای و اشغالگری آن‌ها مشخص و طولانی است؛ آمریکا از ابتدای تاسیس، کشور اشغالگری بوده. آن‌ها اروپایی‌هایی بودند که آمدند بومی‌های آن سرزمین را قتل‌عام یا آواره کردند که این تاریخ کشتار و اشغالگری همین‌طور ادامه پیدا کرده است... فیلیپین سال‌ها مستعمره رسمی آمریکا بوده‌است و با توجه به این تعبیر آمریکا که ابرقدرتی آنها، حداقل بعد از جنگ جهانی دوم حالت بین‌المللی پیدا کرد، پس طبیعتا سبک اشغال و تجاوز نیز تغییر پیدا می‌کند، چون بعد از جنگ جهانی دوم، دوره استعمار سنتی کم و بیش به‌سر آمد و آمریکایی‌ها با ابزار‌های دیگری سعی می‌کنند به اهداف خود برسند. در همین راستا مسأله اشغال فلسطین و کلید زدن پروژه صهیونیسم یکی از جنایت‌هایی است که آمریکایی‌ها کردند. توجه به این نکته حائزاهمیت است، زیرا برخی از افراد در کشور اینگونه فکر می‌کنند که اگر ایران مشکلات خود را با اسرائیل رفع و رجوع کند، دیگر مسأله‌ای باقی نمی‌ماند و همه مشکلات حل می‌شود. این‌ها از تاریخ آمریکا و جنایت‌های آن غافل هستند، زیرا حتی جا‌هایی که اسرائیل و لابی صهیونیستی حضوری نداشت، آمریکا به تنهایی جرم و جنایت زیادی را در حق ملت ایران روا داشته‌است و همین مسأله تنش بین ایران و اسرائیل و به تبع آن مشکلات جمهوری اسلامی ایران و آمریکا را بیشتر کرده‌است. البته اگر ماهیتی به‌عنوان اسرائیل هم وجود نداشت تعرض آمریکایی‌ها و چالش آمریکا با ایران کم و بیش سر جای خود بود. تاکید روی این گزاره مهم است، حتی اگر مشکلاتی که با اسرائیل وجود دارد، حل‌و‌فصل شود، نافی تداوم مشکلاتی که با آمریکا داریم نیست و به‌صورت جدی حل نخواهد شد.

با توجه به عقبه‌ای که درخصوص جنایت‌های آمریکا بیان کردید، این عقبه و پیشینه باعث این تفکر حمایتی از اسرائیل می‌شود یا منافع دیگری در میان است؟ بحث دیگری هم درخصوص نوع تعامل آمریکا و اسرائیل وجود دارد؛ عده‌ای رژیم غاصب را فرمانده آمریکا و برخی صهیونیست‌ها را فرمانبردار سیاست‌های واشنگتن معرفی می‌کنند. ارزیابی حضرتعالی از نحوه تعامل آمریکا و اسرائیل چیست؟
نکته‌ای از بخش سئوال اولتان جا ماند که پرداختن به آن، موضوع مهمی است؛ برخورداری از سابقه مشترک تاریخی یکی از دلایل حمایت آمریکا از اسرائیل است؛ یعنی آمریکا توسط اروپایی‌ها تاسیس شد. آن‌ها یک سرزمین را غصب کرده و ساکنان این سرزمین را کشتند یا آواره کردند. اسرائیل نیز همین روند را طی کرد دولت جعلی اسرائیل توسط اروپایی‌های صهیونیست تاسیس شد که سرزمین را غصب کردند و ساکنان آن سرزمین را کشتند یا آواره کردند. این شباهت تاریخی در تاسیس یک فرهنگ مشترک، نزدیکی فکری و یک میراث شبیه به هم را ایجاد کرده‌است به نحوی که وقتی آمریکایی‌ها به اسرائیل نگاه می‌کنند، خود را می‌بینند. ما مفهومی به نام استعمار شهرک‌نشین داریم که با استعمار سنتی متفاوت است. استعمار سنتی همان کاری است که انگلیس در هند کرد. کشوری مستعمره کشور دیگری شده و اموال و ثروتش غارت می‌شود، اما در استعمار شهرک‌نشین، کشور استعمارگر بخشی از جمعیت خود را به کشوری که قرار است استعمار شود، منتقل می‌کند بنابراین سرزمین آن‌ها را غصب کرده و بومیان آنجا را می‌کشند یا اخراج می‌کنند. این جنایت در استعمار سنتی اتفاق نمی‌افتد و بومیان در جای خود هستند. حالا ممکن است کسانی که معترض این رویه هستند را بکشند، ولی قرار نیست کسی را از سرزمین خود اخراج کنند یا قرار نیست کشتار گسترده یا نسل‌کشی رخ بدهد. این نسل‌کشی، اخراج بومیان و سبک اشغال به‌عنوان این‌که اینجا سرزمین ماست، یکی از شباهت‌های آمریکا و اسرائیل است. اگر به متون صهیونیسم در قرن ۱۹ که استعمار چیز بدی نبود و امری معمول مشهور بود، مراجعه کنید متوجه می‌شوید آن‌ها به‌صراحت می‌گفتند باید جایی را پیدا کرده و آنجا را استعمار کنیم. همین کار را هم کردند، فلسطین جایی بود که آن‌ها تصمیم به استعمار آن گرفتند و از شیوه شهرک‌نشینی استفاده کردند.
نکته دیگر این که کدام کشور روی دیگری تاثیرگذار است؟ این سؤال زمانی صحیح است که تفکیکی بین آن‌ها قائل باشید. واقعیت این است که نمی‌توان تفکیکی بین آمریکا و اسرائیل قائل شد. این‌ها یک بدنه در دو بخش از دنیا هستند لذا نمی‌توان به‌صورت دقیق به این سؤال پاسخ داد، چون شما با دو مجموعه طرف نیستید و طرف حساب شما یک مجموعه است. البته به این معنا نیست که اختلاف نظری بین آن‌ها وجود ندارد. شما ممکن است با برادر خود هم اختلاف نظر داشته‌باشید. علاوه بر این، اختلاف نظر در بحث‌های سیاسی در درون دولت‌ها نیز وجود دارد و امری طبیعی است. منتها وضعیتی که بین آمریکا و اسرائیل برقرار بوده آن‌ها را غیرقابل تفکیک کرده‌است. مثلا به یاد دارید زمانی‌که اوباما می‌خواست رئیس‌جمهور شود، عده‌ای در کشور خیلی علاقه‌مند به اوباما شدند و گفتند او مسلمان‌زاده است و باراک حسین اوباما می‌تواند بخشی از مشکلاتی را که برای ایران ایجاد شده، حل کند. وی در کتاب خاطرات خود نوشته وقتی به تحریم‌های ایران نگاه کردم، دیدم تحریم‌های زمان بوش پسر خیلی ضعیف است و این تحریم‌ها باید تقویت شوند. بعد چه کسی را مسئول پرونده ایران در دولت اول خود می‌کند؟ آقای دنیز رایس! حالا دنیز رایس کیست؟ فردی که در آمریکا متولد شده، اما تابعیت اسرائیلی دارد و سال‌ها در اسرائیل زندگی و در ارتش اسرائیل خدمت کرده‌است. وی که ساکن تلاویو و رئیس پژوهشگاهی به نام انستیتوی یهود برای سیاست‌گذاری بود به واشنگتن می‌آید و مسئول پرونده ایران در دولت اول اوباما می‌شود حالا به نظرتان چه کسی روی بقیه تاثیر می‌گذارد؟ ماهیتا هم اسرائیلی و هم آمریکایی است. درک این نکته از این منظر خیلی مهم است. در طول تاریخ و در چند دهه گذشته عده‌ای به دنبال ایجاد اختلاف بین آمریکا و اسرائیل بودند و فکر می‌کردند این امکان‌پذیر است، اما نتیجه‌ای نگرفتند، زیرا واقعیت‌های موجود در میدان را به‌درستی درک نمی‌کردند. این مسأله در حال حاضر نیز وجود دارد، اما در حال تغییر است به این معنا که الان جریان چپی در حزب دموکرات داریم که منتقد سیاست‌های آقای بایدن هستند و همین امر نقش قابل ملاحظه‌ای در دگرگون شدن محیط آمریکا دارد و این تغییر برای ما و فلسطین مثبت است. در حال حاضر جریان‌هایی در آمریکا رشد می‌کنند که منتقد ارتباط ویژه آمریکا و اسرائیل هستند و همین تغییر می‌طلبد که ما هم در حوزه نرم‌افزاری فعال ظاهر شویم و بحث‌هایی را دنبال کنیم که اگر لازم دانستید در ادامه به آن می‌پردازیم.

با این توضیحات تبیین بفرمایید ماموریت اسرائیل در منطقه و آسیا چیست؟ شما الان اسرائیل را به‌نوعی عضوی از آمریکا دانستید.
قابل تفکیک ندانستم.

ارتش آمریکا در فلسطین است. تیم آمریکایی در این منطقه مستقر است.
زمان که کم می‌آورند برای سر و سامان دادن به اوضاع، ژنرال آمریکایی معرفی می‌کنند کمااین‌که به‌دلیل آشفتگی‌هایی که در نهاد‌های سیاسی، نظامی، اطلاعاتی ایجاد شد یک ژنرال آمریکایی را وارد صحنه کردند. عملیات طوفان الاقصی ساعت ۴ صبح شروع شد. اسناد منتشر شده نشان می‌دهد اولین جلسه‌ای که اسرائیلی‌ها برای بررسی بلایی که سرشان آمده‌بود، برگزار کردند مربوط به ساعت یک بعدازظهر می‌شود. اولین جلسه کابینه هم ساعت ۱۷ برگزار شد، بنابراین فاصله زیادی بین شروع عملیات و زمانی که خودشان را پیدا کنند، وجود دارد. وقتی آمریکایی‌ها دیدند مقامات اسرائیل چنین وضعیتی دارند، خودشان به میدان آمدند و این دلیلی بر این مدعاست که قابل تفکیک نیستند. اینطور نیست که این کار را برای کشور دیگری انجام دهند بلکه خود آن‌ها هستند. منتها دیدند مسئولانی که آنجا هستند، نمی‌توانند خودشان را مدیریت کنند.

ماموریت اسرائیل را در منطقه چه می‌دانید؟
غرب آسیا منطقه مهمی است. سندی را که مطرح می‌کنم مربوط به ۳ اکتبر، یعنی سه هفته پیش است. مرکز پژوهش‌های کنگره، نهادی شبیه مرکز پژوهش‌های مجلس ماست که از بودجه و امکانات بیشتری برخوردارند، متنی را تایید کرده‌اند که مربوط به رقابت بین قدرت‌های بزرگ می‌شود. چند تا جمله در این متن وجود دارد که خیلی جالب است. می‌گوید سیاست آمریکا در دهه‌های گذشته این بود که هیچ قدرتی در منطقه اوراسیا شکل نگیرد که بتواند با آمریکا رقابت کند. اوراسیا از قسمت‌های غربی چین تا منطقه ما را دربرمی‌گیرد و از شمال هم به اروپای شرقی می‌رسد. چرا آمریکایی‌ها نمی‌خواهند قدرتی در اینجا شکل گیرد؟ متن در این خصوص توضیح می‌دهد و می‌گوید ثروت دنیا در این منطقه است و اکثریت مردم دنیا در این منطقه زندگی می‌کنند. پس، چون ثروت و جمعیت دنیا اینجاست نباید قدرتی در این منطقه شکل بگیرد و چالشی را برای آمریکا ایجاد کند. جمله بعدی این است که کشور‌های این منطقه قادر نیستند مانع رشد یک قدرت شوند، پس لازم است که آمریکا بیاید و این کار را انجام دهد. جمله بعدی این است که رویکرد و سیاست آمریکا در چند دهه گذشته همین بوده‌است، اما مقامات آمریکایی به این مسأله اذعان نمی‌کنند. پس برای تسلط بر منطقه اوراسیا نیازمند احداث پایگاه و حضور در این منطقه هستند و هم‌پیمانی و انعقاد قرارداد با شاه که ممکن است فردا و پس‌فردا به دلیل انقلاب از کشور اخراج شود، کافی نیست. این کارکرد سنتی رژیم صهیونیستی بوده‌است.

به عنوان دروازه‌ای برای ورود به منطقه بود.
به نظرم هزینه‌ای که الان رژیم صهیونیستی برای آمریکا ایجاد می‌کند بیشتر از منفعتش است، منتهی این تعامل فعلا به دلایل متعدد ادامه دارد. یکی از دلایل همان سابقه تاریخی مشترک است که به آن اشاره کردم، البته حمایت دولت بایدن از صهیونیست‌ها متفاوت است. این سؤال هم وجود دارد که چرا به این سبک از اسرائیل حمایت می‌کند. یک دلیل خود بایدن است که با افتخار می‌گوید من صهیونیست هستم و واقعا به این مسأله باور دارد و ظاهرسازی نیست. بایدن ۳۰ ساله بود که سناتور شد و الان ۸۰ سال دارد، یعنی ۵۰ سال که در عرصه سیاست است از ابتدا یک جمله‌ای را مدام می‌گوید: «اگر اسرائیلی وجود نداشت باید آن را تاسیس می‌کردیم» به خاطر منافعی که در ذهن خود دارد به وجود کشوری مثل اسرائیل اعتقاد دارد. این جمله را دو هفته پیش که به اسرائیل رفت مجددا تکرار کرد. پس بایدن نگاه ویژه‌ای به اسرائیل دارد. علاوه بر این کابینه آقای بایدن به‌واسطه تعداد صهیونیست‌هایی که در کابینه هستند، رکورد زده‌است. پیش از این دیده‌بودیم کیسینجر، وزیر خارجه دولت نیکسون صهیونیست بود، اما الان وزیر خارجه و معاون وی، وزیر خزانه‌داری، رئیس نهاد‌های اطلاعاتی ــ امنیتی آمریکا و معاون وی، رئیس دفتر بایدن و وزیر امنیت داخلی، صهیونیست هستند. یکی از سایت‌های اسرائیلی تعداد صهیونیست‌هایی که در کابینه بایدن هستند را ۴۸ نفر اعلام کرده‌بود که در جایگاه وزیر یا معاون وزیر در کابینه دولت بایدن حضور دارند و به این مسأله افتخار می‌کرد که کل دولت بایدن را ما گرفتیم؛ بنابراین نتیجه این کابینه حمایت تمام‌قد از اسرائیل است که در حال حاضر شاهد آن هستیم و این سبک در دولت آقای بایدن ادامه می‌یابد. البته درون حزب جمهوریخواه جریانی وجود دارد که ارتباط سنتی اسرائیل و آمریکا را سؤال می‌کند و در حزب دموکرات نیر جریانی در حال رشد است که همین سؤال را مطرح می‌کند.

تحولی که در آمریکا رخ داده و جریانی که با نگاه متفاوت بالا آمدند و به آن اشاره داشتید را می‌توان در راستای نظم نوین جهانی دانست یا در نهایت مثل قصه اوباماست یا این‌که چالشی که بیان کردید ناظر به مسائل سیاسی و انتخاباتی داخلی آمریکاست؟
این واقعیت که آمریکا افولی را تجربه می‌کند، امری محرز است مردم آمریکا، چون آنجا زندگی می‌کنند و این شرایط را می‌بینند این موضوع را کاملا درک می‌کنند. در ثانی روند افول آمریکا مرتبط با نظم جدیدی بوده که در حال شکل‌گیری است، چرا که اگر آمریکا افول نمی‌کرد نظم جدیدی نداشتیم و همچنان نظم قبلی که سلطه آمریکا بود را داشتیم. این افول که سرعت گرفت، عده‌ای در داخل آمریکا به این فکر افتادند که شاید اشتباهاتی در حوزه سیاست داخلی و خارجی وجود دارد که وضعیت این‌چنین شده‌است. از این‌رو جناحی را در حزب دموکرات پیدا می‌کنید که معتقد است باید کار‌های دیگری در حوزه سیاست خارجی انجام شود، در حزب جمهوریخواه نیز به همین منوال است؛ سیاست سنتی خارجی که کم‌و‌بیش مورد تایید دموکرات‌ها و جمهوریخواهان بود الان دچار بحران شده و اقدامات آمریکا را زیر سؤال برده‌اند که چه نقشی را در دنیا ایفا کرده‌اند که وضعیت به این صورت درآمده، اقدامات‌شان جواب نداده و منجر به وقوع جنگ‌هایی همچون عراق و افغانستان شده و علاوه بر این شکست‌های آمریکا در منطقه، ضربه بزرگی به حوزه نظامی، اقتصادی، فکری و آینده‌ای که آمریکایی‌ها از خود تصویر می‌کرد، وارد کرده‌است؛ بنابراین دو جریان در حزب دموکرات و جمهوریخواه رشد کرده و روند افول آمریکا هم تسریع می‌شود که این خبر خوبی برای افرادی است که در ایران زندگی می‌کنند البته نظیر این اتفاق را در طول ۵۰۰ سال گذشته چند بار دیده‌ایم؛ در قرن ۱۶ پرتغالی‌ها، در قرن ۱۷ اسپانیایی‌ها، در قرن ۱۸ فرانسوی‌ها، در قرن ۱۹ انگلیس‌ها و در قرن بیستم آمریکایی‌ها ابرقدرت دنیا شدند. قدرت‌های قبلی دچار افول و به‌تدریج تبدیل به دولت‌های عادی شدند. جالب این‌که در اتحادیه‌اروپا ما با پرتغال و اسپانیا بهتر کار می‌کنیم. دبیرکل سازمان ملل هم اصالتا پرتغالی است که اخیرا نیز نقد‌های نسبتا خوبی را نسبت به اسرائیل داشت؛ بنابراین آمریکا نیز به‌تدریج به همین سمت می‌رود و تبدیل به یک کشور عادی می‌شود. علت چیست؟ چون مردم آن کشور و برخی از نخبگانش متوجه این مسأله شدند که تمرکز بر سیاست‌های قبلی، نمی‌تواند در آینده آمریکا جوابگو باشد. آمریکایی‌ها اصطلاحی با عنوان «فرود آرام» دارند و می‌گویند اگر با این سبکی که تا الان به آن پایبند بود، ادامه دهد و تغییری در سیاست خارجی خود ایجاد نکند، دچار سقوط جدی و قابل‌توجهی می‌شود که برای آمریکا خوب نیست؛ چون تبعات جدی دارد؛ بنابراین ایالات متحده به جای سقوط سریع، نیازمند فرود آرام است تا به‌تدریج تبدیل به کشوری معمولی‌تر شود. به نظر من این روند هم زمان‌بر است و در نهایت آمریکا شبیه برزیل می‌شود؛ کشوری بزرگ که جمعیت قابل‌قبول و منابع خوبی دارد، اما حرفش در دنیا تعیین‌کننده نیست. آمریکا هم به آنجا می‌رسد که حرفش در دنیا خریدار ندارد و تعیین‌کننده نیست. نمونه این اتفاق را در قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل می‌بینید که حرف آمریکا تعیین‌کننده نبود و آن قطعنامه ۱۴ رای منفی داشت؛ آمریکا، اسرائیل و الباقی کشور‌های ذره‌بینی و کوچک که ذیل فشار آمریکا همراه شده‌بودند. یعنی آمریکا نتوانست بیشتر از ۱۲ کشور را به خط کند. هم‌پیمانان سنتی مثل فرانسه و انگلیس هم به آمریکا رای ندادند، همه این موارد نشانه‌های افول آمریکا و خبر خوبی برای کشوری مثل ایران است.

با این توضیحات نقش و سهم ایران در روند افول آمریکا و نظم نوینی که شکل می‌گیرد، چقدر است؟
مثال‌هایی که خدمت شما بیان کردم، متعلق به ایران بود و دلالت بر این دارد که آمریکایی‌ها نتوانستند در عراق، سوریه، لبنان، یمن و ... به نتیجه دلخواه‌شان برسند. اگر شهید قاسم سلیمانی و فرماندهی شهید قاسم سلیمانی نبود، قطعا آمریکایی‌هایی مثل گذشته به‌راحتی می‌توانستند به اهدافی که دارند برسند، اما ایران این اجازه را به آمریکا نداد. کشور‌های دیگر دیدند آمریکایی‌ها از نظر تسلیحات نظامی و نیرو، سرمایه‌گذاری تریلیون دلاری کرده‌اند، اما در یک مورد هم به اهداف خود نرسیدند. من‌جمله در خود ایران! ۴۰ سال است که تلاش می‌کنند تا نظام جمهوری اسلامی ایران را زمین بزنند و نمی‌توانند؛ بنابراین کشور‌هایی مثل روسیه و چین هم نگاه کردند و گفتند ظاهرا آمریکا کشور جدی نیست، چراکه این همه هزینه می‌کند، اما در میدان عمل به هیچ دستاوردی نرسیده‌است، پس شاید بتوان مقاومت کرد. یک زمانی محور مقاومت شامل جمهوری اسلامی ایران، حزب‌ا... و انصارا... می‌شد که در مقابل استکبار که در راس آن‌ها آمریکا بود، ایستاده‌بودیم، اما الان روس‌ها و چینی‌ها هم متوجه شده‌اند که می‌توانند این کار را انجام بدهند و به آمریکا نه می‌گویند. آمریکا پیشتر ایران، سوریه و کره‌شمالی را محور شرارت معرفی می‌کرد، اما الان می‌گوید ایران، چین و روسیه محورت شرارت هستند.

روند استکبارستیزی جزو پایه‌های انقلاب اسلامی بود و تا قبل از آن شاهد وقوع چنین اتفاقاتی نبودیم حالا سؤال من از حضرتعالی این است، تفکر انقلاب اسلامی گسترش یافته یا این نوعی خوش‌خیالی است و عواملی دیگری در ایجاد این مسیر نقش دارند؟
مثالی برای‌تان می‌زنم. چند وقت پیش هیاتی از اندیشکده وال‌دای که از مهم‌ترین اندیشکده‌های روسیه است به تهران آمدند. این اندیشکده بسیار معتبر است، آقای پوتین در همایش سالانه آن‌ها شرکت می‌کند و به سوالات پاسخ می‌دهد. من از آن‌ها پرسیدم تهران بودید، کجا رفتید؟ گفتند اولین جایی که رفتیم، موزه دفاع‌مقدس بود. پرسیدم چرا آنجا رفتید؟ از ذهنم گذشت که مطمنا تهران جا‌های دیگری هم دارد که شاید جذابیت بیشتری برای افرادی که از خارج از کشور می‌آیند، داشته‌باشد. در پاسخ به سوالم گفتند: ما در روسیه این تحلیل را داریم اگر ایران توانست هشت سال با امکانات بسیار محدود در مقابل دنیا من‌جمله خود شوروی که در آن زمان به صدام کمک می‌کرد، مقاومت کند؛ قطعا روسیه که امکانات بیشتری از ایران زمان جنگ دارد، می‌تواند هشت سال مقاومت کند. ما می‌خواستیم ببینیم این مقاومت چطور بوده و درس‌هایی از این موزه بگیریم. یک سؤال هم داشتند و گفتند هرچقدر گشتیم، ژنرالی در موزه ندیدیم. من از موزه‌های جنگ روسیه بازدید کرده‌ام، همه آن‌ها ژنرال‌محور طراحی شده‌اند و بخشی از موزه متعلق به فلان ژنرال است و بخش دیگر مربوطبه یک ژنرال دیگر؛ ژنرال‌هایی که ۶۰-۵۰ ساله هستند و درجه‌های نظامی متعددی دارند، ذیل هر مجسمه هم توضیحات مرتبط با فتح آن‌ها ذکر شده‌است.
در صورتی که این‌ها ژنرال‌های ما را دیده‌بودند، اما متوجه نشده‌بودند، چون ژنرال‌های ما ۳۰-۲۰ ساله بودند. علاوه‌بر این، سپاه درجه نداشت که آن‌ها بخواهند به خودشان مدال آویزان کنند. برای آن‌ها توضیح دادیم که ژنرال دیدید و یکی از دلایلی که ایران توانست هشت سال مقاومت کند، همین بود که ژنرال‌های ما جلوتر از سرباز‌ها حرکت می‌کردند، چون این روش در دنیا مرسوم نیست. غالبا ژنرال‌ها در پشت جبهه قرار دارند، دستور می‌دهند و سرباز‌ها اقدام می‌کنند؛ بنابراین این‌که ژنرال جلوتر از سرباز در میدان باشد، رسم نیست، اما ژنرال‌های ما اینطور بودند. ممکن است که جمهوری اسلامی در حوزه اقتصادی با مشکلاتی روبه‌رو بوده و در این حوزه حرف جدی برای گفتن نداشته‌باشد، ولی در حوزه‌های فکری، پیشرو است و قطعا دنیا در نظم جدید به این حوزه‌ها که به سمت آن حرکت می‌کنیم، به ما نگاه می‌کند. در حال حاضر ۴ موضوع تبدیل به دغدغه جهانی شده و سازمان‌های مردم نهاد کشور‌های مختلف مطالبه‌گر این موارد هستند و برای تحقق آن تظاهرات می‌کنند و جلسه می‌گذارند؛ یکی بحث زیست محیطی است که در همه جای دنیا به آن توجه می‌شود. دومین موضوع بحث تعرض به خانم‌هاست. شکل‌گیری جریان «می‌تو» در آمریکا را دیدید و اخبار تعرض فلان رئیس فوتبال در اسپانیا را شنیدید این مشکل علنی و به یک دغدغه جهانی تبدیل شده‌است و در همه جای دنیا وجود دارد. سومین مورد بحث نژادپرستی است که کشور‌های غربی این تجربه را دارند شاهد بودید که ۳ ـ ۲ سال پیش در آمریکا هزار شهر در چند هفته متمادی برای این مسأله تظاهرات کردند. غالب کشور‌هایی که غربی نیستند هم استعمار و نژادپرستی را تجربه کرده‌اند. مورد چهارم هم مسأله فلسطین است. کشوری در دنیا نیست که در حمایت از فلسطین تظاهرات نکرده‌باشد اگر دقت کنید اسلام و جمهوری اسلامی حرف‌های گفتنی برای این ۴ حوزه دارد. تفکر سرمایه‌داری خالصی که منجر به فاجعه زیست‌محیطی می‌شود مورد قبول اسلام نیست و محدودیت‌هایی را برای فعالیت‌های اقتصادی که متعرض محیط‌زیست می‌شوند، در نظر گرفته‌است. در حوزه زنان نیز تاکیدات بسیار موجزی در اسلام بیان شده‌است چرا آمار تعرض در دنیا آن‌قدر زیاد است؟ اگر بحث‌های مرتبط با پوشش درست و طبق توصیه‌های اسلامی اجرا شود محدودیت‌های زیادی برای مردان عنوان شده‌است و حتی امکان لمس دست خانم‌ها وجود ندارد چه برسد به این‌که بخواهید کار دیگری کنید. در کشور‌های غربی مشهور است فردی که از نژادپرستی عاصی شده، مسلمان می‌شود، چون متوجه شدند اسلام علیه نژادپرستی حرف دارد، ولی مسیحیت اینگونه نیست و خیلی مواقع در طول تاریخ همراه نژادپرستی بوده‌است. در آمریکا ۱۲-۱۰ میلیون مسلمان وجود دارد که نیمی از آن‌ها سیاهپوست هستند مورد دیگر هم که فلسطین است و اساسا متعلق به ماست و اگر نبود مسأله‌ای با عنوان آرمان فلسطین در دنیا وجود نداشت. از این جهت در عرصه فکری، نرم افزاری و حوزه‌هایی که دغدغه جهانی است حرف برای گفتن داریم. مشکلی که داریم این است که نمی‌توانیم این حرف را منتقل کنیم، چون سازمان‌هایی که در این حوزه‌ها کار می‌کنند غالبا فشل هستند؛ یا ورودی ندارند، یا توجهی به این دغدغه‌ها و مسائل و دانش کافی برای پرداختن به این موضوعات ندارند، یا فاقد نیروی توانمند و خبره در این حوزه هستند. کشورمان در حوزه گفتمانی توانمند است، اما در این حوزه مشکل داریم و دشمنان‌مان خیلی توانمند ظاهر شده‌اند در حال حاضر نیز ترکیه و قطر در حوزه نرم که بسیار حائز اهمیت است، بهتر از ما کار می‌کنند.
ما در حوزه سخت به صورت جدی ورود کردیم و کمک‌های جمهوری اسلامی به حماس، جهاد اسلامی و حزبا... در حوزه سخت و نظامی بود، ولی در حوزه نرم نتوانستیم حضور موفقی داشته‌باشیم. این سؤال مطرح است که با استفاده از ابزار‌های نظامی می‌توانیم به هدف خودمان در فلسطین برسیم یا خیر؟ به نظر من خیلی سخت است که فقط به ابزار‌های نظامی اکتفا کنیم، چون طرف مقابل هم ارتش، تانک و پشتیبانی آمریکا را دارد علاوه بر این فعالیت نظامی نیازمند عقبه نرم است تا بدین ترتیب حمایت قدرت‌های غربی از رژیم صهیونیستی را کاهش دهد. در حال حاضر امکان این‌که این حمایت‌ها به نقطه صفر و توقف کامل برسد وجود ندارد، اما امکان دارد که این حمایت صد‌درصدی در آینده به ۸۰ درصد برسد. انجام فعالیت نرم در جهت حمات از فلسطین قطعا در آینده رژیم صهیونیستی و نابودی آن موثر است و این مسأله نیازمند شبکه‌سازی، ارتباط و تولید محتوا در این خصوص است در حال حاضر گروه‌های مختلفی در این حوزه‌ها کار می‌کنند، ولی پراکنده و تحت فشار هستند. اگر جمهوری اسلامی در حمایت سخت از آرمان فلسطین نقش مدیریتی نداشت، قطعا آرمان فلسطین سال‌های قبل از بین رفته‌بود بنابراین ضرورت دارد جمهوری اسلامی در حوزه نرم نیز نقش ویژه‌ای برای خود تعریف کند، چون اتخاذ این رویکرد هم به درد آرمان فلسطین می‌خورد و هم برای خود ایران کارآمد است، چون طیف افرادی که به این بحث‌ها علاقه‌مند هستند عمدتا دل در گرو انقلاب و اهداف آن دارند و اگر روزی مشکلی برای ایران پیش بیاید این افراد پای کار هستند؛ لذا به نظر من نظم جدیدی که به آن اشاره کردید یک بعد فکری و اندیشه‌ای دارد و حرف اول را در این حوزه ایران می‌زند. در روسیه و چین هنوز عده‌ای می‌پرسند باید چه کار کرد؟ برای همین نگاه‌شان به ایران است و می‌گویند که چگونه توانسته مقاومت کند. مشکلی که در کشور داریم این است که اهمیت این موضوع به طور کامل درک نشده‌است و به همین دلیل توانمندی، نیروی کاربلد و بودجه برای این امر مورد توجه قرار نگرفته‌است که خوب نیست و امیدوارم شاهد تحولاتی در این عرصه باشیم.

فرمایش‌تان دو سؤال را برای من ایجاد کرد؛ به ترکیه اشاره کردید این کشور ابتدا به سمت رژیم صهیونیستی چرخش داشت، اما در روز‌های اخیر روش خود را عوض کرده‌است. تحلیل شما در این خصوص چیست؟ و سؤال بعد این‌که عده‌ای می‌گویند آرمان فلسطین چه ربطی به ما دارد و چرا باید در این خصوص دغدغه‌مند و نگران باشیم به ویژه که ممکن است سایه جنگ بر کشور ما نیز بیفتد اگر یادتان باشد در خصوص سوریه هم این چالش را داشتیم. ارزیابی شما چیست؟
این موضوع، سابقه‌دار است. شما به عملکرد آقای اردوغان در مقاطع مختلف نگاه کنید، مسیر خود را هر چند هفته یکبار عوض می‌کند. مثلا چند ماه پیش رئیس‌جمهور اسرائیل را برادر خطاب می‌کرد و الان صحبت‌های تندی علیه او ایراد می‌کند. چند سال پیش در اجلاس داووس از صندلی بلند شد و سالن را ترک کرد درحالی‌که با اسرائیل همکاری نظامی داشتند و دارند و چند وقت بعد هم رزمایش نظامی مشترکی با اسرائیل برگزار کرد؛ بنابراین آقای اردغان را نباید در این بحث‌ها خیلی جدی گرفت. یک فشار افکارعمومی در ترکیه وجود دارد و وی باید پاسخگوی این فشار باشد؛ بنابراین حرف‌هایی می‌زند که خودش هم آن‌ها را باور نمی‌کند. پس‌فردا که گردوخاک‌ها خوابید باز هم به سبک قبلی خود برمی‌گردد و تعامل با صهیونیست‌ها را ادامه می‌دهد.
درخصوص سؤال دوم‌تان باید بگویم تاریخ روابط ایران و آمریکا را نگاه کنید، تعرض از سوی آمریکا به سمت ما بوده‌است یا برعکس؟ ما در آمریکا کودتا کردیم یا آمریکایی‌ها در ایران کودتا کردند؟ حمایت‌هایی که آمریکا از شاه داشته‌است، دشمنی آشکار ایالات‌متحده با جمهوری اسلامی، تحریم‌های گسترده، حمایت از صدام و ... همگی حکایت از این دارد که آمریکایی‌ها همواره برای کشور ما دردسر بودند، هستند و مدام برای‌مان مشکل ایجاد کرده‌اند و این جنایت‌ها توسط محور آمریکایی ــ اسرائیلی شکل گرفته‌است و آمریکا خیلی از کار‌های خود را از طریق اسرائیل انجام می‌دهد. آیا اگر کوتاه بیاییم و لیستی از کار‌هایی که آمریکایی‌ها را ناراحت می‌کند درست کنیم و آن‌ها را انجام ندهیم و تیک بزنیم آیا این دشمنی تغییر می‌کند؟ این کار را کردیم یا خیر؟ گفتیم مشکل اصلی شما چیست؟ گفتند ایران هسته‌ای! گفتیم کجا را بتن بریزیم و ریختیم. چند سانتریفیوژ را بکنیم و کندیم، چقدر اورانیوم خارج کنیم؟ چه کسی از برجام خارج شد؟ آمریکا! زمانی که ترامپ خارج شد نگفت به خاطر این‌که ایران به تعهدات خود عمل نکرده‌است خارج شدم بلکه گفت این توافق به نفع آمریکا نبود. در ساختار سیاسی آمریکا رئیس‌جمهور جدید می‌تواند دستورات اجرایی رئیس‌جمهور قبلی را لغو کند. آقای بایدن دو سال و خرده‌ای است که رئیس‌جمهور آمریکاست و در روز نخست دولتش می‌توانست به برجام برگردد، اما این کار را نکرد، چون نمی‌خواستند. چه می‌خواستند؟ می‌گفتند ما یک توافق طولانی‌مدت و قوی‌تر می‌خواهیم. همین‌طور معطل کردند و به نظر نمی‌رسد که هیچ وقت به برجام برگردند. این تجربه ما در تعامل با آمریکا بوده‌است. اگر فرد منصفی به اقدامات طرف ایرانی و طرف آمریکایی ــ اسرائیلی نگاه کند متوجه می‌شود حتی اگر شما کاری با این‌ها نداشته‌باشید این‌ها با شما کار دارند. همان‌طور که اشاره کردم قانونی در آمریکا وجود دارد که می‌گوید هیچ کشوری در این منطقه نباید قوی‌تر از اسرائیل باشد و برتری کیفی باید منحصر به صهیونیست‌ها باشد. برای ایران هم سخت است که از اسرائیل جلو نیفتد، چون مساحت، جمعیت و منابع ما بیشتر است، زمین ما غصبی نیست و جمعیتی که در اینجا زندگی می‌کنند آدم‌های باسوادی هستند، بنابراین تعرض طرف مقابل همیشه وجود دارد. اگر فردی آشنایی کوچکی با تاریخ معاصر داشته‌باشد این موضوع را کامل متوجه می‌شود.
زمانی که دشمن متعرض می‌شود باید چه کنیم؟ باید برای دفاع از خود بازدارندگی ایجاد کنیم، همین کاری که جمهوری اسلامی انجام داده‌است. طرف آمریکایی از ابتدای عملیات طوفان‌الاقصی می‌گوید حزب‌ا... وارد این کارزار نشود، چون از توانمندی آن‌ها باخبر هستند. گویی آمریکایی‌ها زبان زور را خوب می‌فهمند و از درک و فهم زبان مذاکره ناتوان هستند و این کاری بود که جمهوری اسلامی کرد و برای دفاع از موجودیت خود به بازدارندگی روی‌آورد. اگر عده‌ای متاسفانه بدون توجه به تاریخ، بدون توجه به شرایط فعلی حرف‌های نامربوطی بزنند که ما با آرمان فلسطین و سوریه چه کار داریم؟ باید این پاسخ را بدهیم که در طول تاریخ نمی‌خواستیم با محور آمریکایی ـ اسرائیلی کار داشته‌باشیم بلکه آن‌ها با ما کار داشتند؛ بنابراین ما برای دفاع از خود سامانه‌ها و سیستم‌هایی را ایجاد کرده و از سوی دیگر دوستانی را پیدا کردیم که حاضرند جان خود را برای ایران و رهبر فدا کنند. شما کل دنیا بگردید ببینید می‌توانید یک نفر را پیدا کنید که بخواهد جانش را برای آقای بایدن بدهد! یک نفر بگوید من حاضر هستم برای آقای بایدن بمیرم، پسر او هم این کار را نمی‌کند. پسر او افیونی است و شرایط خیلی خوبی ندارد. خانواده او هم این کار را نمی‌کند. از این جهت کار جمهوری اسلامی اقدام صحیحی بوده و با این کار جمهوری اسلامی و ایران را حفظ کرده‌است. اگر جمهوری اسلامی نبود ایران در اثر فشار‌هایی که طرف مقابل وارد کرده‌بود تجزیه می‌شد. این تعبیر سال‌ها در ذهن محور آمریکایی ــ اسرائیلی بوده که اگر کسی که در ایران حکومت می‌کند قدری دغدغه ملی داشته‌باشد رقیب ماست. با رقیب باید چه کرد؟ باید وی را از محیط بیرون کنید. آمریکایی‌ها دنبال تجزبه ایران بودند و هستند، پس ضروری است که از کشورمان دفاع کنیم. چطور از کشور دفاع می‌کنید؟ در مقابل دشمنان کشور بازدارندگی ایجاد می‌کنید. این رفتاری که جمهوری اسلامی داشته‌است و چاره‌ای نداریم غیر از انجام این کار نداریم. اگر در جنوب آفریقا، شرق آسیا یا وسط آمریکای لاتین زندگی می‌کردیم، شاید دلیلی نداشت خیلی نگران اسرائیل باشیم؛ ولی این شرایطی است که جبر جغرافیایی برای ما ایجاد کرده‌است. ما در حال حاضر در منطقه غرب آسیا هستیم و اسرائیل هم در این منطقه است. کشور را که نمی‌توانیم به جای دیگر ببریم؛ پس ناچاریم در شرایط فعلی که دشمن این چنینی داریم، زندگی کنیم. از سال ۳۲ شیطنت‌هایی گسترده از سوی آمریکا علیه ایران سر زده پس برای دفع آن‌ها نیاز است کاری کنیم. تنهایی هم نمی‌توان کار کرد و نیازمند تیم هستیم و جمهوری اسلامی در این زمینه موفق عمل کرده‌است.

با توجه به جبهه‌های جدیدی که علیه رژیم صهیونیستی شکل گرفته و به زعم جنابعالی اسرائیل برای آمریکا هزینه‌زا شده، آیا اروپا نیز از اسرائیل ناامید شده‌است، چون قرار بود دروازه اروپا در آسیا باشد.
روندی که در آمریکا با هدف زیر سؤال بردن رابطه ویژه آمریکا و اسرائیل آغاز شده‌است پیش از این در اروپا شروع شده‌بود. به همین دلیل اروپا در نوع رابطه‌ای که با اسرائیل دارد، مرددتر از آمریکاست. به همین دلیل فرانسه به قطعنامه کشور‌های عربی رای مثبت و انگلیس رای ممتنع می‌دهد و کانادا که می‌خواست بندی را به این قطعنامه اضافه کند و موفق نشد، رای ممتنع داد. آن‌ها متوجه این موضوع شده‌اند که اسرائیل آینده روشنی ندارد و مدیریتی که در این کشور حاکم است، مدیریت توانمندی نیست و گزاره‌ای که اسرائیل را شکست‌ناپذیر معرفی می‌کرد، توهمی بیش نبوده‌است. از این جهت آروپایی‌ها جلوتر از آمریکایی‌ها سیاست‌های خود در این حوزه را مورد بازبینی قرار داده‌اند. البته این به معنای آن نیست که در کوتاه‌مدت و به سرعت شاهد تغییرات ریشه‌ای در این عرصه باشیم، که همین مسأله هم دلایل متعددی دارد و بخشی از آن به آمریکا برمی‌گردد. آمریکا و اسرائیل استعمارگر هستند و نفوذ صهیونیست در اروپا زیاد است. آن‌ها به منابع مالی صهیونیست‌ها دسترسی دارند؛ لذا به این دلیل و برهان‌های متعدد دیگر، نباید منتظر تغییر ریشه‌ای در آینده نزدیک باشیم. هرچند این سؤال در ذهن بسیاری از مقامات کشور‌های اروپایی خواهد ماند که حمایت از اسرائیل را به همین سبک باید ادامه دهیم یا خیر؟ این هم خبر مثبتی برای ایران است.

با توجه به عملیات طوفان‌الاقصی، به عقیده شما چه سرنوشتی در انتظار طرح عادی‌سازی است؟
عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل قبل از عملیات طوفان‌الاقصی خیلی نزدیک به نظر می‌رسید. سعودی‌ها از آمریکایی‌ها چهار درخواست داشتند و همچنان هم خواستار آن هستند. اولین درخواست‌شان این است که آمریکایی‌ها تضمین کتبی بدهند اگر به عربستان حمله شد، آمریکایی‌ها از آن‌ها دفاع کنند. موضوع دوم غنی‌سازی اورانیوم داخل خاک عربستان است، مسأله دیگر دستیابی به یک سری سلاح‌های پیشرفته‌تر از تسلیحاتی که الان در اختیار دارند و درخواست چهارم بن‌سلمان این است که بعد از فوت پدرش آمریکایی‌ها مانعی برای پادشاه شدن او ایجاد نکنند. حرفی که آقای بایدن به این‌ها گفته، این است که مورد اول منوط به این است که آمریکا مجبور به کمک باشد و آن هم در گرو این است که عضو ناتو باشید در حالی که دولت سعودی به دلایل متعدد نمی‌تواند عضو ناتو شود، ولی یک عنوان دیگری به نام «هم‌پیمان اصلی غیرناتو» تعریف شده و سعودی‌ها برای دسترسی به این امکان به مصوبه کنگره نیاز دارند. در قانون ۲۰۲۳ تصریح شده‌است اگر کشوری بخواهد با آمریکا همکاری هسته‌ای داشته‌باشد، غنی‌سازی نباید در داخل آن کشور صورت بگیرد؛ بنابراین برای تحقق مورد دوم هم نیازمند مصوبه کنگره است تا عربستان را استثناء کند. دولت آمریکا به عربستان گفته‌است تحقق مطالبات شما در حوزه اختیارات قوه مجریه نیست و بر عهده قوه مقننه است؛ بنابراین دستیابی به سلاح‌های پیشرفته‌تر و وضعیت بن سلمان در گرو مصوبه کنگره است. حال این‌که قوه مقننه آمریکا نظر خوبی نسبت به بن‌سلمان ندارد و بسیاری از آن‌ها معتقدند این فرد توانایی پادشاهی عربستان را ندارد؛ لذا حرفی که دولت بایدن زده این است که اگر می‌خواهید نظر کنگره را نسبت به خود عوض کنید باید عادی‌سازی روابط با اسرائیل را در دستور کار خود قرار دهید و اگر این کار را کنید شرایط تغییر می‌کند، چون آن‌ها ارادت ویژه‌ای به اسرائیل دارند و در این صورت راضی می‌شوند که عربستان را عضو «هم پیمانان اصلی غیر ناتو» کنند و به این کشور اجازه غنی‌سازی و دستیابی به سلاح‌های پیشرفته را بدهند. از این جهت این طرح در حال شکل‌گیری بود که عملیات طوفان‌الاقصی انجام شد و الان با توجه به این‌که نزدیک به ۱۰ هزار نفر شهید شده‌اند شرایط برای عربستان سخت شده و مشکلاتی را بر سر عادی‌سازی روابط ایجاد کرده‌است. البته اصل داستان به قوت خود باقی است، چون نیاز‌های عربستان و بحث عادی‌سازی سر جای خودش است و به این بستگی دارد که جنایت‌های اسرائیلی‌ها چقدر طول بکشد و چه اتفاقی بعد از این جنایت‌ها رخ دهد. به نظر من اگر سعودی بتواند زمان مناسبی برای این اتفاق به دست بیاورد دوباره به سمت آن خواهدرفت، منتها چنین برآوردی در آینده نزدیک وجود ندارد.

خیلی تشکر می‌کنم. اگر نکته‌ای باقی مانده در خدمت شما هستیم.
عرض خاصی ندارم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها